بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

ویژن هایم را می چسبانم جلوی چشمم

امروز بیست و دوم شهریور سال پیش ، دقیقا روزی بود که اثاث آوردیم و بعد شنبه اش بچه ها آمدند کمکم و در عرض یک روز همه وسایلم را چیدند. یعنی اتفاق خوبی بود برای من که معلم بودم و نگران سرکار رفتنم بودم و مدرسه رفتن دخترک. 

و چشم برهم زدنی یکسال گذشت. 

امروز وقت گذاشتم برای مرتب کردن کارهایم و کلاسهایم که قرار است آنلاین برگزار کنم. 

و حالا که دارم پادکست هلی تاک را گوش می دهم، چشم اندازم را مشخص کردم و الان هدف های بلند مدت و کوتاه مدت جلوی چشمم آمد. مثلا دیدن دوستم که در کشور دیگری است. باید پول جمع کنم. برای این باید حسابی کار کنم. برای اینکار جمع کردن پول هایم هم می شود و پس انداز کردن. می توانم وظیفه ام را بگذارم برای اینکه هفتگی یا ماهیانه پولی را مخصوص این سفر کنار بگذارم. برای ارتقا خودم در شغل دارم کلاس تربیت مربی می روم. برای سلامتی ام دارم ورزش می کنم. روی ویژن برد باید عکس از جایی که می خواهم بروم بچسبانم روش و جملات کوتاه درباره اش بنویسم. اینها هدفهایم است که هر روز دارم برایش کار می کنم. حالا قشنگ می فهمم یعنی چه.

ممنون از هلی تاک.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 09:37 https://www.ghadirinews.ir

سلام، خوب بود و فقط خواستم یک نکته بگم اون هم اینکه: "خیلی وقت ها زود دیر میشود."
موفق باشی

درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد