بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

این خانه ...

دیشب اصلا نخوابیدم. هیجان زده بودم. یکهو به مژده گفتم می خواهم اینا رو درست کنم او هم گفت باشد. وای خدا. یعنی می شود کارگاه خودم را داشته باشم. همین جا در خانه خودم. فقط گل می خواهد و دل خودم که بسازم و بسازم. چیزی که همیشه آرزویش را داشتم. به همه چیزش فکر کردم.

می دانم می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد