بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

در حد مرگ خسته ام

چیزهایی که امروز یاد گرفتم و برخورد داشتم زیاد بود. کلاس ارتباط بدون خشونت که بهم یاد داد ارزیابی با مشاهده فرق دارد. من ارزیابی می کنم یکسره و دست از این کارم باید بردارم و بفهمم فرق این دو باعث می شود زبان حرف زدنم تغییر کند. 

باید دفتری داشته باشم برای شکر گزاری. بنویسم که خدایا شکرت من امروز ناهارم را به موقع درست کردم. مدرسه مخصوصا کلاس دوم ها امروز خیلی خسته ام کردند . اما به نظرم جلسه بعدی با قدرت بیشتری وارد خواهم شد.

یاسهای حیاط روی پشت بامت را دیدم. یاسها در باد می رقصیدند و یک ریسه ظریف خوشگل روی گلهایت کشیده بودی با سلیقه من. دراز کشیده بودی و ابرهای امروز را برایم فیلم گرفته بودی. آخ ....

صبح هشت بیدار شدم. موهایم را بستم و بافتم . قهوه ام را خوردم و کلاس بعدی چای خوردم و کلاس بعدی میوه. و کلاس بعدی ناهار. ورزش کردم و بعد با گروه زبان زرافه ای ها دوره تازه را شروع کردم.

عالی ام.

آنقدر خسته که حد ندارد. و این خستگی را دوست دارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد