بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شنبه شلوغ

تکالیف فردا را تقریبا نوشتم. دو تا جدول که برای همکلاسی هایم بود، برایشان فرستادم، سارا خیلی خیلی تشکر کرد و طوری برایش نوشتم که باز هم بعد از تمام شدن کلاس من دوست دارم که تبادل اطلاعات کنیم. خیلی خوشحال شد. من که از ته دلم برایش نوشتم. برای ثمین هم نوشتم. فقط تشکر کرد. دیگر اینکه نقاشی های پروانه اعتمادی را زیر و رو کردم و خیلی از نقاشی هایش خوشم آمد.حتی برای روز دوشنبه هم نقاشی داشت. یعنی علم  و کتل کشیده بود که خیلی به نظرم جالب آمد. خدا کند بچه ها از ایده این موکب مجازی خوششان بیاید.ماه خیلی گردن درد شدیدی دارد و دستش خواب می رفت که امروز دکتر رفته. خیلی نگرانش شدم. دلم می خواهد برنامه ریزی کند و با برنامه ورزش کند و به قول دکتر بخورد و بخوابد . همین. 

آهنگ سینوریتا را هزار بار از صبح گوش دادم.

پادکست راغ اپیزود سومش را گوش دادم. فکر میکنم این داستان را قبلا در رواق شنیده بودم اما باز هم قشنگ است.

قسمت سوم آتیلا را بالاخره بعد از چندین بارگوش دادن متوجه شدم  که چی به چی است.

باید زود بخوابم . برای فردا کلی کار دارم.

به الهام زنگ زدم و گفتم چهارشنبه بریم تاتر در انتظار گودو امیررضا کوهستانی در باغ کتاب. اما خوب از فردا همه جا را تعطیل کردند. خدا کند آمار کرونا کمی کاهش پیدا کند.

از امروز قرص ویتامین دی خوردیم. باشد که رستگار شویم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد