بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

فراغت

صبح که بیدار شدم سرم درد می کرد ، بدون وقفه. خوب دیگر جوان نیستم آنقدر که بگویم زود خوب می شود. بیشتر برای خستگی بود و خوب نخوردن و نخوابیدن دو روزمتوالی. دوشنبه و سه شنبه هر هفته اگر بخواهم اینقدر بدون توجه به سلامتیم کار کنم خوب نخواهد بود و پیش نخواهد رفت. بعد از خوردن صبحانه گوش چپ و دندان چپم تیر می کشیدند تا ته مغزم. و یک ژلوفن خوردم تا بعد از صبحانه کامل حال بهتری داشته باشم. 

سراغ گل های سفیدم رفتم و خانه های کوچکم. خانه ها را در حالت های مختلف درست کنم تا فردا باز هم رویشان کار کنم تا بتوانم بالاخره به تمیزی و ظرافت برسم. 

فکر کنم مگنت و گوشواره بشوند. اگر کوره مژده خلوت بشود می توانم شروع کنم به پختن و لعاب زدن. آن موقع قشنگ خواهد شد.

اگر بتوانم روزهای تعطیلم کار کنم  شدنی است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد