بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مادر زمین

به نظرم  کار خوبی نمی کنم که می نشینم و حرف می زنم درباره پذیرش خودم و خانواده آنها. به نظرم دفعه آخر است که در میان دیگرانی که آنها را نمی شناسند این همه حرف بزنم . آخرین بارم بود. اینجا می نویسم که دیگر هیچگاه درباره تفاوت خودم با آنها حرف نمی زنم. و ازشان بدگویی نمی کنم. 

امشب ستاره و کوه و غروب دیدم . امروز آبی آسمان دیدم. کاش می توانستم اینجا بمانم با هزاران کتاب . با هزاران فیلم و موسیقی و زندگی می کردم تا همیشه.

آب هست. گاز هست. امنیت هست. برق و اینترنت.آبی پر رنگ آسمان هست و درختان گردو و به و خرمالو و کدوهای نارس. 

این زمین اجدادی است. زمین خانه عزیز ما، خاک دوست داشتنی. چقدر می شود زنده بود و درک کرد. مادر زمین را.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد