بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

ته مانده خستگی

صبح شده، انگار شنبه باشد اما یکشنبه است. هنوز خوابم می آید. این چند شب کم خوابیدم. اما روزهای آرامی را سپراندم. و این آرامش را باید یواش یواش خرجش کنم . فکر می کنم آرامش آنجا را ریخته ام در سرم ، قلبم و درونم و با خودم آورده ام. چقدر خوبم. خدا را شکر. 

کرونا که نبود چقدر خوب بود و چقدر این طرف و آن طرف می رفتم و حالا آلودگی هوا به همه چیزهایی که بود و بیماری زا بود اضافه شده. باز صبر می کنیم به روزهای آسمان آبی مان، صبر می کنیم به بارش باران، صبر می کنیم به باد و برف ، صبر می کنیم به دیوارها که برگهای چسب رونده اش بالا می رود و دلم غنج می رود برای آن دیوار. کاشکی این دیوار خراب شه .... 

کجایی؟ عکس بگذار و من را خبر بده که خوبی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد