بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

جمع بندی از یک ماه

آبان شد.

چند وقت است که ندیدمت و باهات حرف نزدم؟ این جمله مخاطب های بسیار دارد. من سالهاست که دور افتاده ام. من روزهاست که ندیدمت. من ماه هاست که آدمهای دوست داشتنی زندگیم را در آغوش نگرفته ام. این روزهای عجیب سال بیست بیست عجیبتر می  گذرد. ذائقه ام تغییر کرده، دارم به رادیو راه دکتر شکوری گوش می دهم. 

در پس زمینه درد دندان ادامه دار است و حتی با مسکن ها و آب نمک و دهانشویه هم قطع نمی شود. گاهی نبض ریز گاهی نبض های دردناک بزرگ، حتی دولا کردن سر هم باعث فشار و درد می شود. یک دندان تک افتاده لعنتی .

توی راه برگشت به خانه قسمت دوم پادکست غذایای ایرانی فهیمه را گوش دادم. خوشم می آید که یک موضوع به این سادگی را دارد از جوانب مختلف می سنجد و درباره اش بحث می کند و از آدمها سوال می کند. و کلیشه ها را می شکند.

کتابهای نشر نظری که چند سالی است از نمایشگاه کتاب برای دخترک خریده بودم در آورده ام تا بخوانم و ازشان در کلاسهایم استفاده کنم.

مامان امیررضا دارد یک دختر بدنیا می آورد. امیدوارم به خوبی و خوشی و سلامتی برایش باشد .  

در این ماه پر از کار بودم و نوشتن کلاسهایم برای مدرسه و کلاسهای خودم. جا افتادن در کلاسهای آنلاین . یادگیری روشهایی که بشود بهتر و بهتر بود.

فقط کورس آنلاینم را تمام نکردم و فقط یک هفته اش مانده. 

در کلاسهای تازه زبان زرافه ای دارم یاد میگیرم که شکرگزاری کنم. شکرت خدایا به خاطر سلامتی دخترم و خانواده ام.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد