بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تو که همسفری پای سفری

حالا ذهنم را بالا و پایین می کنم و زندگیم را طور دیگری  تصور می کنم. با تو تصور می کنم. بعد می بینم که تو خودت پایه همه چیز هستی و آنقدر احترام داری که همه عاشقت هستند و می خواهند که با ما همسفر باشی. تنها نمی مانیم. بهمان خوش می گذرد. و همه این کشمکش ها ناپدید می شود.

من چه بختی داشتم....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد