می خواهم بخوابم و برای فردا آماده شوم. به معلمهایی فکر می کنم که هر روز کلاس آنلاین دارند با بچه ها. چقدر می تواند خسته کننده و آزار دهنده باشد. چقدر فشار روی معلمها وجود دارد. همه پدر و مادرها وجودشان را در کلاسها می شود دید .
هر کسی به طور محسوس و نامحسوس در کلاست شرکت می کند و می تواند درباره هر چیزی نظر بدهد.
و این فاجعه است .
من مامان مربی هستم که به معلم دخترک کاری ندارم و هر چه می گوید گوش می دهم و سعی می کنم در کارش دخالت نکنم. امان از بقیه مامانها.
چه سال تحصیلی سختی.
تنها آرزوی این روزهایم تمام شدن کروناست .
با اینکه رفت و آمد برایم سخت بود اما حضور در مدرسه را ترجیح می دهم.
اینقدر انزوا و تنها ماندن خوب نیست.