بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بلند گفتی درود

برداشتن تلفن و زنگ زدن به آدمهایی که خیلی وقت است صدایشان را نشنیده ام از کارهای مورد علاقه من است. من عاشق این هستم که دیگران را غافلگیر کنم. خیلی وقت است هیچ کسی را از نزدیک ندیده ام ، بغل نکرده ام، نبوسیدم. تو گفتی خودت را سالم نگه دار ، صحیح و سلامت بمان تا روز دیدارمان. و من دور ماندم از صداها و دستها و بغلها. 

صدایت امروز نجات دهنده بود. در این روزهای پر از دود که آبی آسمان پیدا نیست. صورتها پیدا نیست. غم و لبخندها پشت ماسک پنهان شده است. 

دکتر برایم تجویز کرده که کمتر حرف بزنم، غذای نرم بخورم تا درد فکم کمتر شود. شاید گوشم هم مورد هجوم تیرهای درد قرار نگیرد. مسکن نوشت که گفت بدرد نمی خورد . هندزفری استفاده نکن. 

دندانپزشکم دیروز محلول پرسیکا داده تا دهانم را بشویم تا زخم میخی که در لثه ام فرو برده  زودتر خوب شود. 

این بالا رفتن سن است که دارد خودش را نشان می دهد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد