بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روز آخر اکتبر

داریم با دخترک به قصه های پگاه گوش می دهیم. قصه نارنج و ترنج. امروز سعی کردم به کارهای نیمه کاره ام برسم. برنامه کلاسم را در مدرسه تا آخر سال نوشتم و به معاون آموزشی فرستادم تا دیگر در خوابم نیاید. بعد برنامه کلاس های مادر و کودم را نوشتم . یعنی مرتب در یکجا از ترم اول که شروع کرده بودم نوشتم. تا کارهای تکراری را انجام ندهم. بعد غذا درست کردم و به پادکست غذایای ایرانی فهیمه قسمت چهارم را گوش دادم. خیلی خیلی قشنگ بود . وقتی درباره چای حرف می زند واقعا آدم هوس خوردن چای می کند . برای همین با هل و زعفران برای خودم چای دم کردم و خوردم و حالم جا آمد.  به شعرهای احمدرضا احمدی دل سپردم و چندتاییش را سرچ کردم و خواندم. کارهای عقب افتاده کلاس لگو را انجام دادم. با دخترک به آزمونک های امروزش جواب دادیم و برای معلمش فرستادیم. از فردا شروع به یاد گرفتن حروف خواهند کرد. 

کارهای باقیمانده برای فردا از این قرار است که هفته آخر کورسرا را باید تمام کنم. سرچ کوتاهی درباره پایان نامه ای که می خواهم کارکنم. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد