بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روزگار سرد ماه دی رو به پایان است

لحظاتی بود که از دستت حرصم گرفته بود. شاکی بودم. چرا؟ من چی هستم؟ من کجای زندگی تو هستم؟ من جایی ندارم. و اشتباه کرده بودم. دوباره افتادم در گرداب من من من . آرام شدم. هنوز پایبندن. هنوز دوست داشتنم ادامه دارد. بقول خودت هنوز خرم. اما چیزی درونم تغییر کرد. چیزی شکست. چیزی فرو ریخت. من بزرگتر شدم. قد کشیدم. من عاقلتر شدم. من ساکتتر شدم. بدون حرف و کلام. بدون هیچ درد و دلتنگی شدم. خیلی سخت است. اما شدم. سخت شدم. خیلی سخت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد