بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تا چند وقت دگر بهار باید بباید

چطوری چهل ساله من ؟ چند روز دیگر هم من وارد چهل سالگی می شوم. چطور شد که این همه سال گذشت ؟ وقتی ما بیست و چند ساله بودیم شروع کردیم در وبلاگها نوشتن و چطور این همه سال گذشت ؟ مگر می شود؟ هنوز هم مثل همان دختر جوان دلم می خواهد بنویسم و حالت را بدانم . روی پشت بام دنبال روف گاردنت می گشتم. ندیدم . نزدیکت نبودم. نمی دانم کجایی ؟ هر روز که می آیم سمت خیابان تو دنبالت می گردم . می گویم ممکن است امروز ببینمت. فقط نمی دانم وقتی ببینمت چی بگویم ؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد