بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

خرمدین بودی و این گونه شدی

چرا ؟ چطور می شود که پدری بایستد و بگوید خدایا شکرت و از اینکه دختر و پسر و دامادش را کشته این همه با رضایت و اعتماد به نفس در دادگاه حاضر شود؟ چطور توانسته چاقو را بردارد بکشد بر گوشت و پوست خودش؟ روزی روزگاری او پاره تنت بوده چطور که امروز اینگونه تکه تکه در کیسه ها می پیچی و در آسانسور می گذاری و بعد سر از سطل زباله در می آورند. در این چند روز همه رابطه های مادر و پدر و فرزندان زیر سوال رفته، مردم نشسته اند جک می سازند از این مصیبت تربیتی ، از این روش تربیتی که اینگونه بر سرزمین ما حکم فرما شده، خفقان بگیر و دم نزن و بمیر. این سزای بودن توست! سزای فرزند بودنت، هر چقدر هم فرزند خوبی نباشی اجازه حکم صادر کردن داری؟؟ من از مادر بودن خود می ترسم. وقتی اینگونه مادری را می بینم. هر وقت معلمی شاگردی را می زند، من از معلم بودن خود می ترسم. و هر بار از زن بودن خود در این مملکت. در این روزگار می ترسم. روزگار مردسالارانه پر از وحشت . 

نظرات 1 + ارسال نظر
بانو جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 22:32

با توجه به رصد تمام گفته های این (نا) پدر و مادر در مورد چگونگی و علت جنایتها و توصیف شخصیتی خودشون فقط به این نکته رسیدم: نژادپرست ها جنایتکارند ... هر کدوم به طریقی ؛ گاهی برای دیگران و اگر دستشون نرسه به علل واهی این خشم نهادینه شده رو در مواجهه با نزدیکانشون تخلیه خواهند کرد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد