ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
صبح شده. در از صدای پرنده، دیشب که توی حیاط نشسته بودیم و کباب می خوردیم، حس خوبی داشتم از اینکه همه سالم هستیم و همین کم هم خوشبختم. دخترم خوب غذا خورد، پدرم آرام بود. نی نی توی راهیمان تکان می خورد و حسابی از دیدن عکس سه بعدیش که دست ذاشته بود زیر چانه اش ذوق کردم. حالا بیاید ، و دلم برای دیدن صورتش قشنگش قنج می رود. لحظه لحظه بودنم در کنار خانواده ام را حتی اگر گاهی ازش ناراضیم و وفق مرادم نیست باز دوست دارم و خدا را شکر می کنم به خاطر وجودشان.
بعد ته مانده درخت توت را تکاندیم. توتهایی که وقتی می افتادند روی زمین از شدت رسیدگی له می شدند. شیرین و چسبناک می ریختند روی سر و دست و پایم. دیروز دخترک نقاشی کشیده از اینکه آرزویش چیست؟ و آنقدر قشنگ آن کشیده بود که حظ کردم. آدمی کشیده بود با ماسک و اسپری ضد عفونی و ویروسهای دورش، و می گفت آرزویم از بین رفتن کروناست. آرزوی همه دنیا از بین رفتن کروناست.