بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

پدرت را ببخش


احتمال اسپویل سریال می خواهم زنده بمانم

حالا در قسمت چهاردهم می خواهم زنده بمانم، وقتی مفتاح مثل یک خواب زنده برمی گردد ، البته نویسنده سریال می گوید مثل تمام اتفاقهای عجیب زندگی و زنده ماندن هایی که شبیه به معجزه می ماند، مفتاح بر می گردد و خون می ریزد. از سر غرور و سر حسادت به کسی که خودش بزرگش کرده ، به کسی که پسرش خطاب می کند. پس فرزند کشی چیزی است دیرینه در تمام تاریخ این مملکت.بعد زن فیلم عاشق شده و مشخص است دیگر این زندگی را می تواند دوست بدارد می رود خانه پدری  امیر. پالایش شخصیت امیر، این جایگشت شخصیتها، آرام آرام در حال رخ دادن است. آقا معلم تغییر کرده و اسلحه در جیب در تمام خیابانهای شهر می رود که انتقام بگیرد. او عصبانی است. نتوانسته رها کند. او می خواهد خون بریزد. امیر از سر عاشق شدنش ، از سر اینکه حالا هما هم دوستش دارد ،می خواهد به دل هما باشد و بماند. دروغ نگوید. خون نریزد. میگوید خون نریخته ام. آمده برای کارتارسیسیس. میخ واهد تطهیر شود ازز عشق هما و پدرش را ببخشد. اما خون ریخته می شود. در هر قسمت خون ریختن چیزی عادی است. آدمهایی که باید کشته می شوند. این دفعه سه نفر. و کاوه از کشته شدن دوستش قویتر می شود. می خواهد بماند و به قول خودش همه چیز را نه، فقط یک چیز را درست کند در آستانه زمانی که زن عاشقش شده. شخصیتها در حال پالایش هستند. و خوب ها و بدها دارند جا عوض می کنند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد