بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بی نیاز

دارم فکر می کنم و کاری به جز فکر کردن ندارم. مثل تو شده ام. چقدر زود مثل هم شدیم. نمی دانم. شاید اصلا چیزی نیست که باشد. می نویسم. چیزی که هست فقط نوشتن است. هر لحظه از احساسام را می نویسم. شاد باشم یا غمگین. ناامید باشم یا خوشبخت. تنها باشم یا ... برای من چیزی به اسم تنها نبودن نیست. تنها نبودن؟ من تنهام. خیلی وقت اسن با کسی صحبت نکرده ام. با هیچ کس هیچ کس. باورم نمی شود. من با دوستانم حداقل حرف می زدم اما چند وقتی است حوصله هیچ چیز را ندارم. دلم نمی خواهد چیزی را توضیح بدهم برای کسی. یا حرف بزنم برایش. فکر می کنم احتیاجی ندارم. چقدر خوب که دیگر محتاج هیچ چیز نیستم.

نظرات 1 + ارسال نظر
یه پسر جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 07:47 https://jangale-asfalt.blogsky.com/

واوووووووو... واقعا که پررررام ریخت... از سال 82 تا الان بصورت پیوسته مینویسی اینجا.
چه با اصالت..چه با ثبات...خیلی خوشحال شدم که همچین چیزی دیدم امروز. خیلی خفن بود.. 18 سال ارشیو..باور کردنی نیست....خدای وبلاگ نویسی هستی شما..

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد