بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

عشق پایان ناپذیر

آمدم توی تاریکی اتاق خوابم دراز کشیدم روی تختم بعد از مدتها. مثلا بنویسم. ماجراهایی که از سر گذراندم. سریال صحنه هایی از ازدواج تمام شد. چقدر این مینی سریال ها خوبند. پر از حرف و کوتاه و سریع ، مثلا هفت سال را در این  پنج قسمت نشان داد و چقدر عالی بود. نسخه اینگمار برگمن را هم چند دقیقه ای نگاه کردم ، خوابی که مرد دیده بود در انتهای سریال ، در فیلم برگمان توسط زن تعریف می شود. چند تا نقدهایش را خواندم و فهمیدم که در داستان برگمان کلا مرد ، زن را رها می کند و دقیقا بر عکس سریال است. مرد در سریال کاملا وابسته به زن است که در قسمتهای بعدی می بینیم چقدر مستقل و قوی شده . و زن در قسمت چهارم فهمیده چقدر شکست خورده است و به مرد محتاج است. چیزی که زن و مرد را بهم وصل می کند، نیاز بدنهایشان است. وقتی از آن کنده بشوند ، جدایی خیلی راحتتر است. تا پایان فیلم این زن و مرد بهم نیاز دارند،حتی بعد از طلاق باز هم اعتراف می کنند که در کنار هم بودن را دوست دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد