بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شوق و بغض

صدایت صدایت صدایت ...

هر چه گوش می دادم، دلم می خواست گریه کنم. اما تنها نمی ماندم. نمی توانستم گریه کنم. اما دلم له و لورده شد. 

پ ن : باب دلمی بس که تو را خوب کشیدند

...

حالا بیشتر له شدم با این آهنگ محسن چاووشی

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 23:14

"و نو می شود کهنه ،
وقتی که از پنجره ی حنجره ی تو گذر می کند
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه،
از چار سو شعله ور می کند
به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه
صدایت
چو قالیچه ای
نور می آید. . ."

آه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد