بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

منتخب داوری

امشب خوشحالم. انگار بعد از این همه سال آن چیزی که دنبالش بودم دارد اتفاق می افتد. هنوز به آن نقطه امن نرسیده ام اما بین صد و نود و شش تا نوشته ، انتخاب شدن ده نوشته که یکیش مال من بوده ، ضربان قلبم را بالا برد. انگار که توی بخت آزمایی برنده شده باشم. نمی دانستم به که بگویم، به چه کسی خبر بدهم! هیچ کس نمی داند . در زندگی من چه کسی می داند که شبانه روز دارم می خوانم و می نویسم تا بالاخره در چهل سالگی آن لحظه ای که مال من بود اتفاق بیفتد.

واقعا پشت تلفن زبانم بند آمده بود. 

نماینده طاقچه هم خوشحال بود انگار.

نظرات 3 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 23:05

از خوشحالی شما،از صمیم قلب ام؛خیلی خوشحال ام؛تی بلامیسر

تشویقهای شما خواننده های صبور باعث انرژی و شوق می شود. باور بفرمایید...جان بقربان

آفتاب پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 01:06

منم خوشحال شدم، خیلی خیلی زیاد...

مرسی مهربان جان آفتاب

غریبه پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 14:59

خیلی خیلی مبارک ها باشه خانم
من هم چند سالی میشه که دلم میخواد کتاب شعرهام رو چاپ کنم ولی نه جراتش رو دارم نه حوصله اش و نه بلدم چی کار باید بکنم!!!

منم خیلی خیلی تنبلم اما نمی دونم چی شد در این مسابقه شرکت کردممتشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد