بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

رنگ قلبم سبز فیروزه ای است لابد

بیدار شدم، اما هزار سال هنوز خوابم می آید. هزار تا کلمه توی سرم گیر کرده و دلم  می خواهد بنویسم. انگار عادت کرده ام برای نوشتن چیزی که خاص است و قرار نیست کسی آن را بخواند باید لپ تابم را باز کند ولی دم دست ترین جای نوشتنم اینجا است. اینجا عین چرک نویس  نوشتن من است. اینجا می نویسم چه اتفاقاتی برایم افتاده خالی می شوم و می روم سراغ تکه های ناب و برق افتاده ، آنها که ته نشین می شوند برای نوشتن در لپ تاب. دیروز مربی کتابخوانیم ، وقتی در جلسه روز شنبه از نوشته ام گفتم که قرار است روی طاقچه قرار بگیرد ، بهم پیام  داده موقع نوشتن ،جمله تاکیدی بگویم و دور هاله ام رنگ سبز فیروزه ای را تصور کنم. بعد هیجان زده بهش می گویم اوخ من عاشق این رنگم، قبل از اینکه شما بگویی این رنگ ، رنگ خلاقیت است من تنم قیلی ویلی می رود وقتی توی مداد رنگی ها سبز فیروزه ای می بینم و همین حالا پالتویی که تنم است و بیشتر رنگ های اطرافم و  در لباسهایم سبز فیروزه ای است . برایش جالب است می گوید حتما موقع نوشتن هم به این رنگ فکر کن یا جلوی چشمت بگذار. این هم تکنیکی است برای نوشتن کلمات جادویی. 

عین جملاتش: این نشان می دهد این استعداد را تو داری ، اما استفاده آگاهانه از این رنگ باعث می شود راحتتر بنویسی، و بگو خلاقیت در من آزاد و روان در جریان است. و در حین نوشتن رنگ سبز فیروزه ای را دور هاله ت تصور کن.


حالا دیگر می خواهم معجزه کنم. معجزه ،خود شبانه روز نوشتن است . روزی بود هزار بار از این جملات تاکیدی مثل قرص سر ساعت می خواندم  اما حالا با این نگرش ،پشتکارم را هزار برابر بیشتر می کنم. این زندگی من است. غرق شدن در کلمات و بالا آوردنشان به نحو احسن. 

چه می شود کرد؟ هر کس به چیزی علاقه دارد. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد