بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تناقض

عکس العمل ها بعد از خواندن جستار کوتاهی که نوشته ام جالب است و مثلا این کی بود و آن فلانی همان بود ؟ بعد در نوشتن تردید می کنم اگر قرار است هر بار بعد از نوشتن هی آدمها بیایند درباره شخصیتهایی که نوشته ام بپرسند یا بهم بگویند مبارک است موهایت را رنگ کردی یا بچه ات فلان شده، هم خنده ام می گیرد و بعد فکر می کنم که من طاقت شنیدن حقایق زندگیم از زبان دیگران دارم؟طاقت قضاوت دیگران را دارم؟ برایم مهم است که دیگران چه فکری می کنند؟ اصلا وقتی اسمم را توی طاقچه دیدم جا خوردم. انگار من ، این نبود. من همیشه بدون نامی بودم که اینطوری می نوشتم و قرار نبود که آن طوری دیده بشوم. کلا دچار تناقضات بسیاری شدم که اصلا بنویسم یا ننویسم؟ دوست دارم خوانده بشوم یا دیده بشوم؟ عجیب است. خیلی عجیب و پیچیده است. قابل بیان و نوشتن نیست. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد