بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

یکدم از خیال من نمی روی ای غزال من

بخاری برقی را روشن کرده ام، دو تا جوراب پوشیده ام، زیر پتو دراز کشیده ام اما هنوز سردم است. مسواک زدم که بخوابم. خیلی خسته ام. دارم به پادکست گوش می دهم. چند تا نوشته نصفه دارم که گذاشتم کنار ، رهایشان کردم. هر کار می کردم تا دو صفحه بیشتر جلو نمی آمد. شاید بدرد نخورند و  چیز دیگری باید بنویسم. 

امروز دو تا مدرسه ای که کار می کنم تا برای تایید لیست اسامی امضا بگیرم. بعد از آن با دخترک رفتیم کلاس که شاگردهایم نمی گذاشتند برویم. تابرسیم خانه ساعت از هفت گذشته بود. اما خوب بود. 

کاش پاهایم گرم شوند و خوابم ببرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد