بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

عکس العمل

امروز فهمیدم یک از دوستانم ، دخترم را بلاک کرده. ماجرای خنده دار و بچه گانه ای بود که من امروز متوجه شدم و شاید کمی هم ناراحت شدم و حتی تصمیم گرفتم دیگر درباره اش حرف نزنم و ادامه اش ندهم. بچه ها با هم حرف زده بودند. بچه من و بچه او. چند سال است دوستند. و معمولا تصویری با هم حرف می زدند. مثل اینکه یکبار با هم دعوا کرده اند و همدیگر را مسخره کردند و من نفهمیده بودم. دخترم به من نگفته بود. دوستم هم همینطور. ماجرا مال چند ماه پیش است . دیدم مریض شده اند به دخترم اصرار کردم بهش پیام بدهد . حالش را بپرسد اما دیدم پیامهایش دیده نشده و امروز بعد از دوهفته پرسیدم. گفت بلاکش کردم. عجب! یک لحظه ماندم. من هیچ کس را بلاک نکرده ام تا امروز حتی اگر با من رفتار خوبی نکرده باشد. نمی دانم این چه برخوردی بوده . اما فهمیدم آدمها در شرایط مهم چه تصمیمات اشتباهی می گیرند. و حالم بد شد. بچه ها آنقدر ساده و معصومند که خودشان راه حل را پیدا می کنند . چرا دخالت می کنیم؟

دومین اتفاق امروز در مجلس افتاد که این مردم برای هزارمین بار نادیده گرفته شدند. حالم از این مردمان که قدرت را به دست گرفته اند ،  بهم می خورد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد