بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

لحظات به سختی می گذرد

من دلتنگم. هر شب قبل از خواب می نویسم. در دلتنگی غلت می زنم و می خوابم. قبل از خواب ، قبل از رفتن به خواب، قبل از رفتن به دنیای ناشناخته ها ، قلبم از شدت دلتنگی می خواهد فشرده شود.

نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1401 ساعت 23:26

دلتنگی گاه پوست تن آدمی‌ست

چه تعبیر قشنگی

Baran پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1402 ساعت 08:01

❤️❤️❤️❤️منم دلتنگ م بلامیسر.دلتنگ شما و نوشته های شما.که انگار دونه دونه واژه.کلمه .دونه دونه اش رو توی چشمه شستین و رج.ب رج.کنار هم پهن کردین.یه آفتابی ام هست.از اون آفتاب هایی که.شب قبل.تا خود سپیده بارون گرفته بود.صبح اما طلوع بود و نور و قطره های باراننوشته های شما همین قدر.تو ذهنم می درخشد.والبته شما و نوشته هاتونبسم الله نور.بسم الله نور علی نوریبلامیسر

عزیزدلمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد