بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دم به دقیقه تصویری زنگ می زند می گوید تهران چه خبر؟

می گویم اینجا خبری نیست. گرم است. 

هیچ چیزی تغییر نکرده.

چقدر زنگ می زنی برو عشق و حال.


بعد تعریف می کند عصرانه چه چیزهایی خورده و داشته لب دریا پیاده روی می کرده و همسفری اش گفته اگر همینطور بخوریم اضافه وزن می گیریم باید شنا و پیاده روی هر روز داشته باشیم.


خوشحالم . بهش می گویم ما هم در بندر تهران که ساحلی ندارد داریم وقت می گذرانیم.


می گویم برو عشق و حال. با تی شرت زرد رنگش نشسته توی بالکن و سیگار دود می کند. آنجا هنوز هوا روشن است.


۱۴۰۰/۵/۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد