بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

این هفته ای که گذشت چند تا از کلاسهایم کنسل شد، این هفته هم که بیاید ؛ همینطور، مامان م.ح کرونا گرفته و دو هفته نمی توانم به خانه شان بروم. بابای  ه هم همینطور و آنها مانده اند شهرشان. 

برای مامان  ه نوشتم دلم برایش تنگ شده. آخر او کوچکترین شاگردم است. نامم را یادگرفته و با جون صدا می زند. بعد ویس فرستاده و گفته سلام جایده (اسمم را اینطور یاد گرفته)جون دلم برات تنگ شده. بعد نوبت من بود ،ویس بدهم منم حالش را پرسیدم و حسابی از همه جا ازش پرسیدم. آخرش هم برایش ماچ بلند و محکم فرستادم. 

بعد از چند دقیقه مامانش فیلم فرستاده ازش که نشسته و هی انگشت کوچکش را روی ویس من می زند و هی صدایم را گوش می دهد و باز می زند و باز .


 


۱۴۰۰/۵/۲

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد