بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

خانه روز دوشنبه عجیب و جالب است.

دو طبقه است و هر طبقه یک واحد و همه با هم فامیل هستند.

جاری و خواهر شوهر، مادرشوهر.

وقتی وارد می شود در طبقه اول در هر دو خانه باز است. بعضی وقتها خانم مسنی جلوی در نشسته روی مبل . می بینمش بهش سلام می کنم. امروز نبود. اولین کلاس در طبقه دوم واحد سمت چپی است. نمی دانم کدام به کدام است اما می دانم مامان خانه خیاط است و در زیرزمین کارگاه حیاطی دارد. دفعه قبل مرد ، خانه بود. بچه ها خواب بودند. دختر بزرگ خانه که هجده را رد کرده ،هم ،همیشه در اتاقش خواب است.

دم در می نشینیم، سام هم می آید که چهارم دبستان است .صدایش دورگه و خوابالود است ولی دوبار آمده توی کلاس و کلی کیف کرده . مادر خانه برایم یک لیوان پر شربت آلبالو یا آبلیمو خیلی شیرین می آورد با کیک یا کلوچه که من فقط می توانم نصف کم لیوان شربت را بخورم. 

دخترها امروز لو دادند که چندین بار ترکیه و کانادا و چین رفته اند. حالا هم به دهات و فیروزکوه و شمال می روند. بعد از من پرسیدند شما شمال دارید ؟ و من گفتم نه.


آن یکی دختر از روی پشت بام می آید چون خانه شان دیوار به دیوار این یکی آپارتمان است و بعد دو تا دخترکوچک شروع می کنند و ته کلاس ول کن نیستند . 

زنگ بعدی می روم خانه روبه رویی. دو تا پسر.

کلاس در اتاق پسرکوچک است. خنک و دنج. امروز یکهو توی پله ها بابا رسول یالله کنان وارد شد تا من وارد خانه بعدی شدم و دو تا دختر خوشحال به استقبالش رفتند.


مامان پسرک برایم همیشه چای با شکلات می آورد. مامان آن یکی کمی جدی است و لبهایش را ژل تزریق کرده که خانه ش کمی با اینجا فاصله دارد. 


مامان پسر که در خانه آنها کلاس تشکیل می شود، از چشمی در ورودی بیرون را می پاید. در طول کلاس این کار را چند بار انجام می دهد. بعد هم چند بار با لبخند به ما سر می زند. 

این خانه دو طبقه با چهار واحد مدل همه خانه های منطقه ۲۲ است. 


توی زیرزمین خانه که به حیاط راه دارد و پارکینگ دوچرخه های بچه هاست و کارگاه خیاطی. 


خانه ای که می روم خیلی نزدیک خانه عمه بزرگم است. یعنی پنج دقیقه فاصله دارد. 




۱۴۰۰/۵/۴

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد