بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

امروز وقتی به خانه برمی گشتم قشنگترین غروب تابستان را دیدم. تابستان امسال همچنان که عجیب بود و دارد تمام می شود و من غروبهایش را دانه دانه سعی دارم به یاد بیاورم. خورشید امروز مثل دایره خونین قرمز شده بود و من هر چه بهش نزدیکتر می شدم او خونینتر  و قرمزتر و زیباتر و من قلبم بیشتر به شماره می افتاد و باز خودم را به دیدن زیبایی های اطرافش دعوت می کردم نه دلتنگیش. چترهای در حال پرواز بالای کوه و در نور غروب که چقدر زیبا بودند. خورشید آرام آرام و قطره قطره رفت پشت کوه. و بعد ماه سمت چپم پر نور و قشنگ نمایان شد. 

میبینی چیزی را که از دست می دهی خیلی سریع چیز دیگری جایش را میگیرد.

 قشنگ بود و من به قشنگی خورشید و ماه لبخند می زدم.



۱۴۰۰/۶/۲۴

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد