بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

گم شدم. در خیابانهایی که برای اولین بار راه می رفتم، گم شدم. قرار بر این بود که از روی اسکرین شاتهایی که صبح در هتل گرفتم، حرکت کنم و از هر کس که سر راهم بود و به قیافه اش می آمد که جوابم را بدهد ، آدرس را بپرسم ، اما اینطور نشد. رسیدم به میدان تکسیم. با همه حواس جمعی و پرتی. آسمان آبی پر رنگ و کبوترهای وسط میدان سربه هواترم می کرد. تا اینجا را شب قبل با بقیه همسفران یاد گرفته بودم. خیلی سخت نبود. اما از آنجا به بعد اسم خیابانها را پیدا نمی‌کردم، از خیابانی که سرش ایستگاه مترو داشت، شروع کردم. از پلیسی که لباس مشکی و اسلحه بزرگی داشت پرسیدم . گفت بلد نیستم. رفتم جلوتر، آهنک کلمات فارسی من را کشاند جلوی اتوبوس بدون سقف که دنبال مسافر می‌گشت برای شهربازی. سیصد و پنجاه لیر می‌گرفت و این آدرس را بلد نبود. اسکرین شاتهایی که از گوگل مپ گرفته بودم به مرد نشان دادم و اسم چند تا خیابان را با هم خواندیم و از آدرس سردر نیاورد. زن و مردی که ایستاده بودند و همزبان بودند خندیدند و گفتند بیا برویم شهربازی و ما را ببین به جای موزه. خندیدم و گفتم این همه راه آمده‌ام فقط برای موزه. و همه با لبخند از هم جدا شدیم. از یک سمیت فروش که انگار از دستم عصبانی بود، از بلال فروشی که دورش یک عده اروپایی موبور جمع شده بودند، از یک نفر که داشت از مجسمه برنزی آتاترک وسط میدان عکس می‌گرفت هم پرسیدم.هیچ کس نمی‌دانست. خب حق داشتند. شاید اگر کسی هم از من وسط بازار تهران، همانجا که خیابانش مثل اینجا سنگفرش است آدرس یک جای ناآشنا را بپرسد، من باید بگویم نمی‌دانم و چیزی عادی است.

خیابان بعدی کنار مسجد بزرگ کنار میدان بود. آنجا که تعداد زیادی ون ایستاده‌اند. صف بلندی از آدمها که خیلی با من فرق داشتند، منتظر آمدن ون بودند. مثل بیشتر میدان های تهران، مثل ایستگاه تاکسی ونک ، نه، میدان صنعت نه، میدان ولی‌عصر هم نه، اما یک نیم دایره کوچک بود که چند تا ون به مقصدهای مختلف می‌رفتند. مسافرها تند تند سوار و پیاده می شدند. انگار یک نفر داد می زد شوش، مولوی. آخر سر راننده که خوب فارسی بلد است خیابان جهانگیر را نشان می‌دهد. بعد کارتش را بهم می‌دهد تا اگر خواستم استانبول را بگردم حتما بهش پیام بدهم. همه حرفهایم را با انگلیسی که سالهاست حرف نزده ام ، با مردم این شهر غریب زده‌ام. آنها هم حق دارند. مگر همه مردم تهران بلدند انگلیسی آدرس بدهند؟

۱۴۰۰/۸/۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد