بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیروز توی تونل، در تاریکی داشتم به مصائب آماده کردن وسایل کلاسهایم فکر می کردم که سه شنبه هایم را سخت می کند، دونفر ماشین جلویی در هم فرو رفتند و سایه های سیاهشان لبهایشان بود که روی هم گذاشته شد. قشنگ بود. حالم خوب شد. راننده مرد بود و بغل دستیش هم شبیه مردان موهای کوتاه داشت. دلم می خواست وقتی می روم در روشنایی صورت هر دو را ببینم . بفهمم کدام مشتاقتر است؟ 

صورت دختر را دیدم، مثل جوانی خودم بود، راضی و شاد و می شد انرژی که از بوسه بر لبانش مانده را حس کرد. موهایش کوتاه کوتاه و قرمز بود. چقدر شبیه خودم بود. 


آدر۱۴۰۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد