بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

اشکهایم بند نمی آید. به خودم فکر می کنم تا چند دقیقه پیش مضطرب بودم، حالا دلگرفته و غمگین و گریانم. چقدر آدمی نا مشخص است. یک لحظه خوب، یک لحظه طوفانی، یک لحظه پوچ و سرگردان، 

فقط دلم می خواهد این چند روز بگذرد. دلم می خواهد پاییز زودتر تمام شود.

دلم برف می خواهد. بروم زیر برف مدفون شوم.


۱۴۰۰/۹/۲۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد