بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

امروز در اتوبان موقع ترافیک مردی را دیدم از خیابان رد شد، دستهایش سیاه سیاه بود، فقط ناخن های سفیدش دیده می شد.

گفتم اووف همینه که باید به داستانم اضافه کنم: دستهای سیاه که فقط ناخنهایش برق می زدند. 

اما یادم افتاد قبل از راه افتادن داستانم را برای مجله ایمیل کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد