بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

من استاد گم شدن در خیابانهای تهرانم. خوب مگر مجبوری؟ من در طول روز چند تا خانه را باید بروم؟ چند تا خانه را باید بلد باشم که از یک خانه به خانه دیگر چطور بروم؟ فقط کافی است یکی از اینها جابه جا شود! آن وقت هنگ می کنم حتی با گوگل مپ. مثلا باید از نیایش بروم و بعد از بالای پونک برگردم. اما امشب مجبور شدم از همت بروم . به مامان شاگردم می گویم لوکیشن تا گم نشده ام لطفا. و بعد چنان دور زدم دور خودم اما بالاخره موفق شدم راهم را پیدا کنم. راهی که همیشه ازش برمیگشتم ، امشب ازش آمدم و دوباره برگشتم. بالاخره یادگرفتم و این در سن چهل سالگی موفقیتی بزرگ محسوب می شود. آن هم در تاریکی ،وقتی خورشید غروب کرده و همه حواسم به قرمزی شفق دم کوه هاست و ماه با یک ستاره یکهو نمایان می شود.

خب معلوم است گم می شوم.

ستاره قطبی من کجایی که دیگر گم نشوم؟؟؟

عزیزم کجایی

دقیقا کجایی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد