بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

یادم نبود باید خوشحالی کنم که پریود شدم، از اینکه قرص د دی افتر اثر کرده یا اصلا هر چه، موقع تخمک گذاری من نبوده، یا اینکه هیچ اتفاق موفقیت آمیزی رخ نداده، اصلا حالا که خوب فکر می کنم کاندوم بیرون از تونل تنگ و تاریک در آمده بود و به همین دلیل هیچ خاصیتی نداشته. 

حالا از اینکه من تخمدانهای تنبلی دارم باید خوشحال باشم یا چه، هر چه هست پریود شدم، اما خونریزی نامتعادل، نمی دانم چرا هر بار کم و زیاد می شود. یکبار شیرش زیادی باز است و این بار کم. 

به هر حال امشب کمبود محبت شدید دارم. دلم بغل محکم گرم و نرم می خواهد که به هیچ وجه موجود نیست. دلم می خواست کمی ماساژ کمر می گرفتم و خودم را حسابی لوس می کردم. اما به جایش آنقدر توی ماشیم هوار کشیدم که الان به همین سکوت قانعم.

مثل پیرزن ها سردم است. با اینکه جوراب شلواری و تابم را در نیاوردم و سه تا پتو رویم انداخته ام. به شدیدترین حالت ممکن دلم می خواهد بنویسم. درباره مرگ، درباره هواپیما، درباره عشق، درباره زمستان ابدی، درباره خیلی چیزها، اما خوابم می آید.


۱۴۰۰/۱۰/۱۷

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد