بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

لبریز

در دلم هزار پرنده آواز می خوانند

در گوشم هزار پرنده آواز می خوانند

چقدر صبح شده،

نور آمده،

روشنی را بتاب بر دلم

بر چشمانم 

تا عشقم را بر دنیا بتابانم. 

من عاشقم.


سهم من

در سرزمین بی رویا

رویا بافتن کار سختی است.

در سرزمینی که دهانت را می بویند مبادا گفته باشی 

دوستت دارم

دوست داشتن کار سختی است.

با این حال

در همین وطن در این خاک که روزی در آن خواهم مرد

رویای تو را دارم

عشق تو را دارم

و با نفس تو زنده ام.