بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیشب این موقع چقدر حالم خوب بود. چه احساس خوبی داشتم اما حالا چقدر تو خالیم. دست از سرت برداشتم و تمام.

از جلوی شهربازی سابق توی چمران رد شدم، پائیز افتاده بود به چنارهاش که کنار اتوبان ایستاده بودند. چمنهای زیرشان پر بود از برگ های زرد و نارنجی

نبودی کنارم بهت بگم

نیگا نارنجیا رو

شهریور

وقتی برگشتم

پائیز شده بود

دستانم خالی بود

برگ های پائیزی ریخته بودند روی شیشه ماشین،

و دل دل می کردم

 مثل ماهی کوچک رودخانه .

چهارراه

دیشب از یوتیوب تاتر چهارراه بهرام بیضایی را دیدم. چقدر دلم تنگ شده بود برای بازی مژده شمسایی که بسیار درخشان بازی کرد مثل  سگ کشی و وقتی همه خوابیم، چهارراه حال و روز ما بود. حال و روز سرزمین و زندگی همه ما . و دو ساعت بدون وقفه بازی جذاب گروهی بازیگرانی هماهنگ بسیار حال خوب کن بود با اینکه آخرش تلخ تمام شد.

امروز هم راس ساعت نه و نیم  شب می شود این نمایش را دید.

آه قد بلند

امشب صورتم از اشکهایم خیس بود. خیلی خیس. از ناتوانی خودم. از اینکه چه داستانی دارم؟ چه راهی است؟ چه ماجرایی است؟ چرا ؟ 

و بعد همه اشکهایم به آه تبدیل می شود. یک آه بلند که قلبم را مچاله می کند. و بزرگ می شوم. 

بی نیاز

دارم فکر می کنم و کاری به جز فکر کردن ندارم. مثل تو شده ام. چقدر زود مثل هم شدیم. نمی دانم. شاید اصلا چیزی نیست که باشد. می نویسم. چیزی که هست فقط نوشتن است. هر لحظه از احساسام را می نویسم. شاد باشم یا غمگین. ناامید باشم یا خوشبخت. تنها باشم یا ... برای من چیزی به اسم تنها نبودن نیست. تنها نبودن؟ من تنهام. خیلی وقت اسن با کسی صحبت نکرده ام. با هیچ کس هیچ کس. باورم نمی شود. من با دوستانم حداقل حرف می زدم اما چند وقتی است حوصله هیچ چیز را ندارم. دلم نمی خواهد چیزی را توضیح بدهم برای کسی. یا حرف بزنم برایش. فکر می کنم احتیاجی ندارم. چقدر خوب که دیگر محتاج هیچ چیز نیستم.

درد

درد ما را بهم نزدیک کرد،

درد تو 

همه دردهای عالم



درد من،

درد تو 

بود.

ماه من

منتظرم ماه کامل بیاید جلوی چشمام

بعد بخوابم

آنوقت

خواب ماه کاملی را ببینم 

که هر شب 

ذره ذره

آب می شود.

لب

کاش همه چراغ چهارراه های تهران

قرمز باشند

تا من بتوانم 

لبهایت را هر بار

که چراغ قرمز شد

ببوسم.




پشت همه چراغ قرمزهای شهر

بارانش

زیر ابر شهریور خوابیده بودم

بارانش گرفت

«به صحرا شدم 

باران عشق باریده بود و زمین تر شده بود»

خیس شدم.

صورتم

دستهام

موهام

گوشم


 زیر ابر بهمن 

برف می بارید

و 

وقتی زمین سفید شد 

با تو عشق بازی می کردم،

خیس شده بودم،

صورتم

دستهام

موهام

گوشم


برف عشق باریده بود...


دیشب که باران بارید.