ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شاید احمقانه ترین کار دنیا اینهایی باشه که من انجام می دهم .
یه کتابی رو وقتی خیلی داغونی بخری . با آرامش شروع کنی بخوندن . شبها کنار پنجره .بارون بگیره . تنتو قلقلک بده . گریه ات بگیره و فکر کنی زندگیه خودتو داری می خونی . بذاریش زیر تخت . و بعد صبح زود بیدار شی . دوباره شروع کنی بخوندن . و دوباره گریه . و دوباره کتاب زیر تخت . و این کار رو هی ادامه بدی و دلت نخواد به آخر برسی چون می دونی چی می شه .
مصائب مسیح و خانه ای از شن و مه همین طور ریز ریز مثل بارون خیست کنه . . هی دلتنگ بشی و هیچ کاری نکنی .
بچه بشی و با انگشت نقاشی بکشی .
******
امید بستم به هیچ !
و خندیدم بر فکر
که همچون بادبادک دوران کودکی
در باد می رقصید.
اما طولی نکشید رویا !
نخ بادبادک پاره شد .
و دستانم
باز هم خالی بهم گره خورد .
حباب هیچ هم ترکید !
تحسینت می کنم.به خاطر قلمت که هر روز پخته تر می شه!
با عمق موافقم اما تو همیشه خوب می نوشتی
مرا اندگی دوست بدار اما طولانی{کریستوفر مارلو }
i can't beleive it... i have lots of things in my diary that i have written about papare kites and their threads... and their bondage and their freedom... ah my goodness!!
anita
سلام.احمقانه نیست.مطمئن باش که نیست.نوشته قبلیت که خیلی امیدوارکننده ست.به دریا رسیدن...کلییییییه خودش. :)
اون کارا هیچکدوم احمقونه نیستن...درست عین این میمونه که با دست خالی توی بیابون دنبال یه چاه بگردی .یه چاه درست و حسابی.
اما اگه آدم امیدشو به هیچ بسته باشه...گمونم بهتر که حبابِ هیچش زودتر بترکه!
منم امید بستم به هیچ