من باید هزار ؛ دو هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم .
تو ماه آسمان بودی و من باید هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم .
تو باید هزار ؛ دو هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی .
تو ماه آسمان بودی و باید ده هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی .
من آسمان شدم و تو را که ماه بودی به سینه ام گرفتم .
چه کسی می داند که ماه و آسمان چگونه با هم دوست می شوند؟
فقط من و تو این راز را می دانیم ؛ من و تو !
در اولین سحر این راز را به همه مردم زمین خواهیم گفت .
آن وقت زمین و ماه با هم یکی خواهند شد ؛ یکی !
مثل من و تو !