بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

خوش به حال بنفشه های افریقایی ، 

یاس رازقی 

و گلدان شمعدانی 

که گل می دهند 

و سبز می شوند ، 

بی خیال روزهای کشنده سرمای ظلمت 

و اختناق  

و درد 

و دروغ 

و ...

گذر زمان

هزار بار شنیدن شعرهای فروغ با صدای خودش ، دوباره خواندن کتاب فریدون سه پسر داشت و اشک ریختن با کلمه ها و صداها ... 

آن روزها رفتند  

آن روزهای خوب 

... 

زمان کش می آید .روحم کش می آید . همه چیز در این روزها کش می آید .

از ظلمت به نور

زندگی واقعی را گذاشتم کنار و حالا فقط در رویا است که نفس می کشم ، نتوانستم ، نتوانستم باور کنم و شاید پناه بردم به خیال . 

شاید همه چیز با یک اتفاق آغاز شد .

شما می توانید 5 دقیقه و 40 ثانیه مکالمه داشته باشید

صدایت از آن طرف مرزها هم که بگذرد باز همان صداست ، همان صدای شاد ِ پر از زندگی که بدون حرف هم می گوید خوب باش ، باش و زندگی کن ، بخند و بمان ، شاد بمان و نفس بکش ،انگار نه انگار که کیلومترها دوریم ، تو داری می روی سرکار، خواب مانده ای ،مثل وقتی که اینجا بودی ، خنده ام می گیرد ، دلم خیلی برایت تنگ شده ، خیلی تنگ ،من اینجا کنار قلمه های بنفشه ، تمام نیرویم را بکار می برم که اینجا همه چیز خوب است ،  

اما تو باور نکن .

دنیا دار مکافات است آقای دکتر

چهل روز گذشته است ، اما هنوز مادر مصطفی مثل روز اول ، همان دوشنبه کذایی که برایش خبر آوردند پسر دسته گلش را با باتوم کشته اند ، گریه می کند ، سر همان جا که این جماعت امر به معروف و نهی از منکر می کنند  ، برایش حجله گذاشتند ، انگار که عروسیش باشد برایش گل ریختند ، و همه ضجه زدند ، دوستان جوانش مثل ابر بهار برایش گریستند و هنوز که هنوز است یادشان هست که آن شب جلوی جام جم با باتوم زدند توی سرش ، نه اینکه از پله ها افتاده باشد ، هیچ کس جرأت نداشت بگوید که کشته شده ، توی ختم و سر مزار و بهشت زهرا همه فقط گریه می کردند . 

آقای دکتر محمود احمدی نژاد ! 

با شما هستم که وقتی می روی بالای تریبون طوری با ما حرف می زنی انگار که دشمنان خونی تو هستیم ، ما هم مردمیم از جنس همانها که تو می گویی ، به کدامین گناه خون می ریزی؟ 

تنفر را ریخته ای توی تمام وجودم ، کاش می فهمیدی ؟ کاش از این خواب بیهوده بیدار می شدی !نفس ما را می خواهی ببری؟ می خواهی نگذاری ما بلند فریاد کنیم و بگوییم الله اکبر ؟ 

 هه ، نمی توانی .