ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خیلی خوشحالم که می روم تاتر. امشب روی پله های ایرانشهر.
هر بار کتاب در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید را باز کردم و خواندم ،باران بارید .
عاشق صبحهای خواب آلوده ام که می خواهد من را بگذارد و برود سرکار و من خواب و بیدار می بینمش که آماده می شود و لبخند می زند و هی قربون صدقه ام می رود و ... من کیف می کنم و بعد دوباره خوابم می رود .
شاید نشسته بودم روی صندلی سینمای ۶ بعدی پارک قیطریه و داشتم از فرط هیجان و شادی می خندیدم و جیغ می کشیدم که بهم اس ام اس دادی .
و شب وقتی داشتم می خوابیدم ، خواندمش و اشک توی چشمهام جمع شد .
عزیزم من امروز از سفر برگشتم و رفتم بسته را گرفتم . نمی دانی چقدر چیزهایی که برایم بافتی ، چیزهایی که فرستادی خوشحالم کرد . چقدر دیدن عکست ، دست کشیدن روی رومیزی فوق العاده زیبا ، چقدر کتاب و خلاصه همه چیز برایم عزیز است ... مرسی خیلی زیاد و به امید دیدار روی ماه گلت .
مردخانه پرسید چی شده عزیزم چرا گریه می کنی و اس ام اس تو را بهش نشان دادم و گفتم از خوشحالی است . دلم برای میم تنگ شده است .
و او در جواب قول داد که به زودی من و تو همدیگر را خواهیم دید .
-بهم یادآوری شد که من بلدم از راه دور دوستی کنم .
-دسته کلیدم پر و خالی می شود مثل دلم .