ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از عشق می نویسم ؛ و تمام نخواهد شد انگار ؛ حرف زدن پایانی ندارد . خستگی ندارد . گاهی گریه هست ؛ اخم هست اما دوباره آشتی و ناز کشیدن و لبخند و بوسه و آغوش است . وقتی کنارم هست همه حواسم است و وقتی نیست ؛ حواسم نیست . قلبم هست .
دوباره می خواهم معلم شوم . همان معلم زبان شش سال قبل که می رفتم پیش بچه ها . دوباره خاطرات شیرینش امروز زنده شد بعد از تلفن فرینوش . خبر خوبی بود . وای اگر بشود . من لبریز از زندگی می شوم .
انتظار می کشم . انتظار روزهای مشترک در خانه خودم . از همه چیز بهتر است و فعلا دغدغه ام شده .
و برمی گردم به همان روزها . کتاب خواندن . کار کردن بی وقفه . و دیدن . دیدن چیزهایی که یادم رفته بود .
پائیز خوبی است .