ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بی لیاقت؛ من تا آخر عمر به خاطر حجابت باهات مبارزه می کنم ؛ هه هه هه ؛ بچرخ تا بچرخیم ؛ آدمهای دورو ی خائن ؛ گند زدید به زندگیم ؛ خسته شدم ؛ برید بیرون ؛ ایینجا مثل سگدونیه ؛ حالم داره بد می شه ؛ بیا شریعتی تخت طاووس اگه می خوای حالت بهم بخوره ؛ مگه دیوونه ام ؛ برید گم شید ؛ من نمی خوام با شماها زندگی کنم ؛ گورتون رو گم کنید ؛ می خوام برم یه جایی که هیچ کی نباشه ؛ مریم مواظب باش ؛ تو دیگه هنرمند شدی ؛ نباید به غم ببازی؛ تو باید هنرمندانه فکر کنی؛ انرژیتو نگه دار ؛ بسه دیگه ؛ پتو خیس شد از بس گریه کردی ؛ حوصله ندارم ؛ گه بگیرند به این زندگی ؛
چقدر حال بهم زن می شی وقتی که خودتو مثل احمقها می گیری، می دونم ، نمی دونستم بعضی چیزهای ساده اونقدر برات مهم می شن که دوستی رو بهش تف کنی ، ادای بچه ها رودر آری، اشک تو چشمام جمع شد ، دلم نمی خواست بمونم ، بق کردم و قیافه گرفتم و نخواستم بخندونمتون ، یاد دفعه قبل افتادم که رفتیم آتیشه ،چقدر خندیدم ، اصن فضای کوپه تاریک بود ، ما کوپه بیست و شش بودیم ، دلم می خواست همه صندلیهای چرمیشو با چاقوهای استیل ایرانیش پاره پاره کنم اونقدر که قاطی کرده بودم ، پاستای گرم آرومم کرد با سیر که هنوز ته ته مزه اش هست با اینکه یه عالمه آدامس جوییدم ، از نون سیردار متنفرم ، چقدر هوا سنگین بود ، چرا اصن درس می خونم ، برا اینکه یاد بگیرم ، نه اینکه کارمو کس دیگه انجام بده، اگه کمک بگیرم بد نیست ، نه ، من می خوام پیشرفت بزرگی بکنم ، فک کن آدم اندیشه اسلامی بگیره چهارده ، اما مبانی رنگ بیست، می خوام برم برا تدوین ، سارا از افسانه افخمی قول گرفته برا فیلمم ، تا الانم راشهامو دیده ، می گه بشین تا مارکز نیومده داستان کوتاهتو ترجمه کن با تصویر سازی خودت ، خندم می گیره ، شاید ،دختر رو دیدی با اون پسره ، چجوری با هم حرف می زدن ، حال بهم زنا ، اما یک آقایی که قیافش مثل خود شاملو بود حالمو بهتر کرد و دلمو تنگتر،چقدر کتاب دارم برا خوندن تا بیست و هشتم که دانشگاه شروع می شه ، شبام پر شد،آخیش،
تقدیم به بلانش عزیزم : دستهای من کوچک تر از دستهای تو همیشه بوده است این را همه میدانند
تو یه حیوونی ، یه آشغال به تمام معنا ،تازه دارم می شناسمت ، آره ، راست می گی من یه حیوونم ، که لباس تنم کردم ، آرایش کردم ، و جای آدم دارم خودمو بهت قالب می کنم ، حتما دلبری کردم که بهم هفده داد اما از تو خوشش نیومد، لامصب یه ذره گاز بده ، من این عقب له شدم ، لعنتی ، این مرتیکه لم داده رو من ، نفسم بالا نمی آد، همیشه از وسط نشستن توی تاکسی بدم اومده ، هی سرم می آد ، اینها کم لاغرند ، چقدر هم پوشیدند ، هوای سرد ندیدن ،آقا از این تندتر نمی شه برید ، نه آقا، می بینی که گاز نداره ، امتحانم دیر شده ، حالم از همه چیز بهم می خوره ، همه آدمها حیووننن، تو هم یکی مثل همه ، نذار تو هم بری جزء اونها ، عوضی خودتی حیوون ، دخترا سر ازدواج و امتحان دوست و آشنا سرشون نمی شه ، شناختمت ، دستام می لرزه ، اه ، جام اون قدر تنگه که نمی تونم تکون بخورم ، دلم می خواد کلمات رو تو سرش تف کنم ، می شه یه کم برید اون ور تر ، چقدر خوشحالم که داری از این خراب شده می ری ، می ری و راحت می شی از دست همه بدبختی های این شهر ، از نکبت خونواده ات کنده شدی، به ایتالیا از همین حالا سلام کن ، صدای نازکی گفت آقا من همین جا پیاده می شم ، ببخشید خانوم که له تون کردما ، شرط می بندم این پسره دانشگاش ارغوانه ، جام خیلی خوب بود یه خانومه با بچه اش هم سوار شد ، حداقلش از دست اون پسره پرو راحت طلب بی مغز بی فکر ..بی .. بی .. بی ...راحت شدم ، حالم از همتون بهم می خوره ، دلم می خواد بالا بیارم توی پاکت ، دلم می خواد همه شما ها رو قی کنم ، سلام داداش ، آره من پونکم ، عجب دروغ گویی ها ، اینجا که پونک نیست ،همتون همین طورید ، به همجنس و غیر هم جنستون دروغ می گید ، اون قدر بگید تا جونتون بالا بیاد، آخیش باد اومد ، شاید این باد اخمهای پیشونیمو بدزده ، روز گندی بود ، نبود ؟ بود ؟ نبود ، تو یه آشغالی ، دلم می خواد با پام له ات کنم ، چش نداری ببینی من نمره ام از تو بیشتره ، نه ، من شانس ندارم ، موقع نمره دادن استادها شیرین زبونی یادم می ره ، مظلوم و ساکت وایمی ستم و به زمین نگاه می کنم ،آقا نگه دار ،پیاده می شم ،