ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- هر روز صبح جایی هست که من از آن عبور می کنم و آنجا لاله های وحشی بنفش باز می شوند ، دور و برم را نگاهی می اندازم که کسی نباشد ، دو سه تا می چینم و لای دفترم می گذارم . عصر که بر می گردم خبری از لاله های بنفش وحشی نیست . بسته شده اند تا فردا دوباره بهم سلام کنند .
- بهتان نگفتم که چند بار دیدمتان .روح سرگردانتان را توی خیابانهای شهر دیده ام که بدنبال من می گشتید .اما حالا نبود . نمی دانم کی هست .شاید در سالهای نیامده باشد این روزها .
- به یادم باش.
- بوی طالبی که به مشامم می رسد ، یاد کلاس زبان بچگی هایم می افتم و استاد زبانم که مثل شما طوری تشویقم می کرد که قند توی دلم آب می شد . همانجا بود که فهمید می توانم . و چقدر لهجه ام را دوست داشت . همان موقع که پنجم دبستان بودم هم عاشق مردهای زن دار می شدم .