ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یادم افتاد مى توانم موسیقى گوش بدهم و کمى بر خودم مسلط شوم و از این رخوت در بیاییم . البته که با شنیدن هم به فکر مى روم و برگشتن به یک روزمرگى معمولى خیلى سخت است.
به محدث و سمى که در کانادا هستند پیام دادند.
سمى دو سالى مى شود با شوهر و بچه هایش رفته ، همان موقع جوابم را داد . حالش خوب بود اما غمگین بود مثل همه ما ها. محدث هنوز جواب نداده. با محدث به کلاس کنکور هنر مى رفتیم . او و حدیث هجده ساله بودند و من بیست و سه ساله. یادش بخیر . چه روزهایی بود.محدث دارد دکترایش را مى گیرد.
دوست قدیمی همیشه باعث ارامش میشن