ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زن نشسته بود . در پناه پنجره . پنجره ای با شیشه های رنگی . کنارش شمعدانی با برگهای سبز . بدون نگاه نسشته بود . چشمهاش می دید اما نمی دید . هیچ چیز را نمی دید .
آروز می کند برایش تا خداوند جسارتی به او بدهد که بتواند حرفهایش را بزند و صدایش چقدر جدی است اما دخترک همچنان شاد است .یعنی روزی می رسد که بتواند راحت حرفهایش را بزند ؟
شب را طی کرد با ماه مهربان بزرگ . ماهی که دیوانه ترش می کند . و باز روزهای تنهاییش بازگشتند . حالا که بهانه ای برای بیدار شدن ندارد .
دلم برای مریم تنگ است آنقدر زیاد که حد ندارد . زودتر برگرد .
من همان زنم که نشسته کنار پنجره رنگی . همان دخترکم که دلش می خواهد با تو تا آخر دنیا باشد .
پ ن ۱ : امتحانهایم تمام شد . با نمره هایی که وقتی به تو گفتم خندیدی و گفتی این کارنامه دوم دبستانی چیه راه انداختی ؟با آن نگاه کشدار که من را دلتنگتر می کرد .
پ ن ۲:آنیتا کجای ایرانی ؟ به من بگو . می خواهم ببینمت !
پ ن ۳:شادزی تو هم همین طور ! می خواهم ببینمت !
خ / مثل خر موندم تو گل چی بنویسم / امیدوارم اونایی که دوسشون داری برگردن زود / خیلی بد هست دلتنگی / می دونم
جسارت حرف زدن
برای من
همیشه
شبیه به سکوت بود .
...
خوب باشی عزیزکم
ای بابا! پس فقط موند من. یکی دلش تو رو به خدا برای منم تنگ بشه.
زن؟ نشسته؟ کنار پنجره؟ درست مثل عکس بلاگ نوستالژیک
کاش دلتنگی هم نام کوچکی می داشت...
یا علی
اصن این بی امضای ما یه جورای اساسی اونم خیلی خیلی اساسی عجیب به رفقا تعلق داره ها ! اولدنش که اون تیتر د.ور از جون شماست دومندش ما ادم نیستیم که مارو نمیخوای ببینی بابا ای ول!