ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ما توی خواب های همدیگر زندگی می کنیم ...
چند تا چیز را رها می کنم ، چند تا آدم و دوست را رها می کنم ، غر غرهایم را رها می کنم ، نق زدن هایم ، بی تابی هایم ، ایمیل های یک دوست قدیمی را فقط می خوانم ، پاک می کنم ، جواب نمی دهم ، حتی برایش ایمیلی نمی فرستم ، کاری که خودم بهش یاد دادم .بعد می آید توی خوابم ، عشق قدیمی ام را کاملاً از ذهنم پاک می کنم . به یادآوریش اهمیت نمی دهم .من برای زندگیم ، برای ماندن ، برای دوامش همه این کارها را کرده ام و می کنم . دارم یواش یواش خانواده ام را زیر پا می گذارم . بروم . برای همیشه بروم . برای پایداری یک زندگی که نمی دانم چه خواهد شد .
و بعد دوباره همه این آدمها و چیزهای رها شده را خواب می بینم .
نمیدونم کار درستی میکنی یا نه ، جای تو نیستم که بفهمم حست چیه ، اما چیزی که هست اینه که درگیریهاتو میفهمم ، امیدوارم ک ختم یخیر بشه ...
عزیز دلمیدمن هم شما و نوشته های شما رو دوست میدارم،خیلی.
عزیزممم
اشکم در آمد با نوشتهی خودم
ببخشید؛فدای شما و اشک های دُر نجفی تون شم:*
خدانکنه عزیزدلم بخندی و سلامت باشی♥️