اینکه برف ببارد و تو بپرسی یعنی الان بام برف آمده ، آن روز تا ایستگاه چندم رفتیم ؟ اینکه من پشیمان شوم از کاری که کرده ام ، از داشتن موجودی تازه ، از این همه شلوغی و ازدحام خیابان بترسم . اینکه غر غر کنم طبق معمول و از زمین و زمان بد بگویم . اینکه تو بخواهی من این چند وقت را لذت ببرم از اینکه ما دو نفر داریم زندگی می کنیم من به نوعی و تو به نوعی دیگر . اینکه از بوتهای سبزم خوشت بیاید و من را ببری آرایشگاه و بعدش کوک . اینکه یک تغییر قیافه اساسی بدهم و تو و بقیه من را ببینند و لبخند بزنند و بگویند به تو می آید . آری ، به من می آید که موهایم از موهای همسرم هم کوتاهتر باشد و ماتیک صورتیم را بزنم و وقتی مردخانه بیاید تو ، اول فکر کند کسی دیگر است و نشناسد، بعد بوسه بارانم کند و دست ببرد لای موهای مامان کوچولو .همه این اینکه ها خوشبختی کوچکی است که سهم امروزم بود و چقدر بزرگ بود.
و حالا تو مامان شدی....انگار همین دیروز بود که اینجا خوانده بودم داری ازدواج میکنی....خدایا..زندگی دارد تند تند از جلوی چشمهایم می گذرد....بیا بغلت کنم مامان کوچولوی زیبا
عزیز دلم م .بغل بغل بوس بوس .
چه جوری میشه لبخند رو با این شکلکا نشون داد.یه لبخند از سر شوق و خوشی...
حالم خوش شد...تصور کردم که چه جوری فرهاد نشناخته بعد که شناخته...
یا حق.
و چقدر قشنگه این عنوان "مامان کوچولو..."
همه ی زندگی پر است از این اینکه های کوچک که لذت بخشند و اندکی ای کاش حسرت آمیز...اینکه ها را بزرگ کن و ای کاش ها را با برف در برابر خورشید بگذار و عبور کن...سخت است اما ممکن...
خوشبختی سهم هر روزت باشد عزیزم
وای! خدای من
این دوست بدون امضای جون جونی من مامان شده؟؟؟؟؟؟
شوکه شدم خیلی
مبارک باشه
خیلی زیاد
ووووووووووووووووووی
بیا بغلم ببینم اصن
یه مامان کوچولوی خوشگل با موهای کوتاه.
دارم میام تهران. خیلی هم دلم میخاد ببینمت. اما میدونم بهتره بعد ازینکه نی نی نازت دنیا اومد بیام دیدنی ات.
هر وقت بیای قدمت به سر چشم . خوشحالم می کنی.
ای جااااااااااانم م م م
چقدر شیرین ن ن ن ن ن
خیلی تبریک ک ک ک
:-*************
من عاشق موی کوتاهم!!!!!!و اینکه مامان بشم:دی!ولی موهام فرفریه!نمی شه کوتاه کرد:)))) قضیه ی مامان شدنم ک هنوز بچه م بابا نداره:))