دخترکی که من باشم منتظر دخترکی هستم که لبخندش را به من ببخشد و دستانم را بگیرد و تمام زندگیم شود ، که تمام دلخوشیم همین باشد .دخترکی که هر بار لگد می زند ، من را از دنیای خودم بیرون می آورد . سر ساعتی در نیمه شب من را بیدار می کند و به استقبال نوری در تاریکی می برد . نمی دانم چه نیرویی دارد اما همه عشقی که دارد به من و پدرش داده و من از این همه داشتنش ، از همین بودنش خوشحالم . روزی دستم را می گیرد و به خانه خودمان می برد در جایی خوب . در جایی پر از آرامش .همین را می خواهم.
کاشکی اون موقع بتونم ازش بنویسم.
اسمش چیه مامانش این زیبای آرزوها؟؟؟
اسمش رو دخترم انتخاب کرده ...
شمع های تولدم را که فوت کردم یاد تو و دخترک نازت هم بودم .. که آرامش باشد و شادی باشد و سلامتی ..
مرسی عزیززززم
لَبخَنـدی کهـ زنـدگی دوبـآره میبَخشد :)
چِقَدر دوست دآشتنی هستنـد دختر بچهـ هـا :)
خیلی
عزیزم نیا
:)
من قول می دم بجات کتاب بخرم :)
واست خوب نیست
وای اگه بدونی دختر عزیزت تو چهارپنج ماهگی چقدر شیرین و خواستنی تر میشه، این که کاملا بشناسدت؛ از بغل دیگری با کمال میل بیاد بغل تو و وقتی کسی می خواد بغلش کنه لبخند به لب شونه های مهربون تو را بچسبه.... این آخر لذته ............شادیهات مستدام مادر خوبتر.
ممنونم . ایشالا
آرزویی بـود کهـ نآگهآن از ذهنمـ گذشتـ
مثل بآرآن هآی بهـآر :)
بهشون برسی
دوسسستون دارم هردوتون رو
ما هم خاله مینا رو
برادرزاده ام که در شکم مادرش بود و میپرید بالا و پایین فوری دستم را میگذاشتم رویش و مثل ماهی زیر دستم میلغزید! از همان روز عشقش را در دلم باز کرد و حالا بعد از سه سال و با وجود لانگ دستنس باز هم عاشقانه میخواهمش .
فک کنم خیلی شخصی بود چون چیز زیادی ازش نفمیدم
آخ که چقدر دلم یک دختر تپل مپل سفید و خوشگل خواست:)
خدا نصیبت کنه .
اینجور که تو مینویسی و آنجور که خواهر زاده ام دارد هررروز قد میکشد و زیبا تر میشود استی راستی زن تنهایی چون من بیشتر دلش میخواهد که زود مامان شود.
ایشالا به زودی مامان می شی عزیزدلم